

حمید لولایی متولد ۱۳۳۴ در بندرکیاشهر (رشت)، بازیگر طنز است
بزرگ شده در محله عشرت اباد تهران است، از کودکی عاشق بازیگری بود و با استفاده از جعبه های پودر لباسشویی و چسباندن عکس و گویندگی بچه های محل را دور خود جمع می کرد.

شروع از کودکی
با جمع کردن پول های عیدی خود به سینما می رفت، میگوید بهترین تفریحش در کودکی سینما رفتن بود ! همین عشق به بازی در ۱۵ سالگی او را به کلاس های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشاند، او با علاقه دوره کلاس های هنرهای زیبا رو به صورت شبانه گذراند
فعالیت جدی از تئاتر تا همکاری با مهران مدیری
کار تئاتر را به طور جدی در سال ۱۳۵۸ با بازی در نمایشی به کارگردانی مرحوم رضا ژیان و سیاوش طهمورث شروع کرد در ۲۵ سالگی از سربازی که برگشت به کلاسهای بازیگری رفت
در هنرهای زیبا اساتیدی بودند که به تئاتر معرفی ش کردند در آن حین با افرادی آشنا شد که متوجه استعدادش در این زمینه شدند و دعوت به همکاری در دو سکانس از سریال سربداران شد این روند ادامه داشت تا زمانی که فهمیدم عده ای قصد دارند کار طنز انجام دهند و آنجا بود که با مهران مدیری و گروه «ساعت خوش» آشنا شدم
ازدواج و دختران
وی متاهل است و دو دختر دارم بنام های سارا و مریم دارد، یکی از آنها به آلمان رفته و در حال تحصیل است، دختر دیگرم هم در ایران علوم آزمایشگاهی می خواند. آنها را به ورزش، موسیقی و ساز پیانو تشویق کردم اما علاقه شان به همان رشته های خودشان بود
نه غلام و بیماری روحی
بازی زیبای او در نقش غلام در سرال زیر اُمان شهر به کارگردان مهران غفوریان و تیکه کلام نه غلام اش حسابی برای مدتی در کشور رواج پیدا کرد، او در این سریال نقش پیرمرد سرایدار با حالات روحی و روانی خاصی رو بازی میکر
می گوید یک سال و نیم شب و روز با «خشایار مستوفی» بودم و بعد از پایان کار دچار بیماری روحی شدم که با هیچ دارویی درمان نمی شد. دکتر می گفت به علت آن که مدت زیادی در آن تیپ بوده ای از خودِ واقعی ات فاصله گرفته ای. پنج شش ماهی که گذشت آرام آرام بهتر شدم

مدیریت سینما
در سال ۶۹ در کلاس مدیریت سینما شرکت کرد و پذیرفته شد و مدیریت سینما عصر جدید را به عهده گرفت، مدیریت سینما آزادی او را دوباره به دوستان قدیمی اش رساند که این دیدار مجدد موجب روی آوردن دوباره لولایی به بازیگری شد، سال ۱۳۷۲ از مدیریت سینما آزادی استعفا داد و دقیقا یک سال و نیم بعد، سینما آزادی دچار آتش سوزی شد
مادر مشوق در کودکی
بهترین مشوقم در بازیگری خانواده ام و به خصوص مادرم بود. شاید از نظر مالی کمک چندانی نمی توانست بکند اما مشوق خوبی بود، در گروه تئاتر مدرسه هم عضو بودم و برای رسیدن به تئاتر سنگلج از مدرسه تا آنجا را پیاده طی می کردم.



